دلنوشته...

زندگی وزن نگاهیست که در خاطر ما می ماند...

دلنوشته...

زندگی وزن نگاهیست که در خاطر ما می ماند...

زندگی شیرین...

من به درماندگی صخره و سنگ
من به آوارگی ابر ونسیم
من به سرگشتگی ‌آهوی دشت
من به تنهایی خود می مانم
من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی
گیسوان تو به یادم می اید
من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی
شعر چشمان تو را می خوانم
چشم تو چشمه شوق
چشم تو ژرفترین راز وجود
برگ بید است که با زمزمه جاری باد
تن به وارستن عمر ابدی می سپرد
تو تماشا کن
که بهار دیگر
پاورچین پاورچین
از دل تاریکی می گذرد
و تو در خوابی
و پرستوها خوابند
و تو می اندیشی
به بهار دیگر
و به یاری دیگر
نه بهاری
و نه یاری دیگر
حیف
اما من و تو
دور از هم می پوسیم
غمم از وحشت پوسیدن نیست
غمم از زیستن بی تو دراین لحظه پر دلهره است
دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست
از سر این بام
این صحرا این دریا
پر خواهم زد خواهم مرد
غم تو این غم شیرین را
با خود خواهم برد

(حمید مصدق) 

سلام به همه ی دوستای گلم؛راستش این متنو از یه وبلاگ کپی زدم خیلییییییی وقت پیش الانم واسه شما میذارمش آخه خیلی دوسش دارم.

یادم باشد....یادم نبود به یادم بیاور...

یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشد 

       یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آنگونه که هستند؛نه آنگونه که میخواهم باشند 

                       یادم باشد که هرگز خود را از دریچه ی نگاه دیگران ننگرم 

     که من اگر خود باخویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمیتواند مرا با خود آشتی دهد 

                              یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم 

         چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمیتواند با دیگران مهربان باشد...