-
وحید جان پیشاپیش روزت مبارک عزیزم
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 18:35
من نمیفهمم چرا هیچ کس نمی نویسد از مردهــا از چشمها و شــانهها و دستهایشــان از آغوششان از عطر تنشـان، از صدایشــان پررو میشوند؟ خب بشوند...! مگر خود ما با هر دوستت دارمی تا آسمـان نرفتهایم؟ مگر ما به اتکــاء همین دستها همین نگاهها همین آغوشهـا، در بزنگاههای زندگی سرِپا نماندهایم؟ من بلد نیستم در سـایه، دوست...
-
برای خودم...
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1392 21:23
امشب نمیدونم چرا این همه دلم گرفته... امشب نمیدونم چرا این دلتنگیمو نرفتم توی دفتر خاطره هام بنویسم... امشب نمیدونم چرا بعد از این همه مدت دوباره اومدم وبم و از دلتنگیم مینویسم... از دلتنگیم واسه چیزی که خودمم نمیدونم چیه... امشب نمیدونم چرا دلم واسه وبم سوخت... امشب نمیدونم چرا این همه هوای گریه دارم... ..... خداوندا...
-
دلتنگی
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1391 17:40
سلام امروز بعد از چند مدت طولانی به وبم برگشتــــــــــم :) آخـــــــــــــــــــــــی ... چقدر دلم تنگش شده بودا امروز واسش یکم امکانات گذاشتم :) میخام دوباره راهش بندازم :) خدایا به امید تـــــــــــــــــو نه به امید خلق روزگــــــــــــــار...
-
یک!
یکشنبه 15 مردادماه سال 1391 00:54
گاهی با یک قطره ، لــیوانـی لبریز می شود .. گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام میگردد .. گاهی با یک کلمه ، انسانی نابود می شود . گاهی با یک بی مهری ، دلی میشکند…. مراقب ِ بعضی یک ها باشیم ! در حالی که نـاچیـزند ! هـمه چــیـزنـد !!!
-
عکس های دیدنی
شنبه 3 تیرماه سال 1391 15:09
سلام به همه ی بازدیدکنندگان محترم این وبلاگ. عرضم به حضور همگی شما عزیزان : وبلاگی جدید در مورد عکس و عکاسی های خودم تهیه کردم . خوشحال میشم بازدید بفرمایید. عکسهای دیدنی www.ax-me.mihanblog.com با تشکر فراوان.
-
آویزه ی گوش!
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 14:52
حق ، دادنی نیست ، حق ، گرفتنی است.
-
وحیدپلو
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 18:05
با سلام. اسم غذایی که میخواهیم درست کنیم وحیدپلو هستش(چون خود وحید این غذا رو اختراع کرده اسمشو میذاریم وحیدپلو) مواد لازم برای پخت وحیدپلو برای دو نفر: سیب زمینی به مقدار لازم گردو به مقدار لازم کالباس به مقدار لازم آرد سویا به مقدار لازم تخم مرغ به مقدار لازم نمک ، فلفل سیاه ، زردچوبه به مقدار لازم رب گوجه فرنگی به...
-
قیمت محبت...
دوشنبه 19 دیماه سال 1390 21:54
به یادتان می آورم تا همیشه بدانید که زیباترین منش آدمی ، محبت اوست . پس محبت کنید ، چه به دوست ، چه به دشمن! که دوست را بزرگ کند و دشمن را دوست. " کوروش کبیر "
-
سهم من...
جمعه 16 دیماه سال 1390 16:08
سهم من این است... سهم من این است... سهم من آسمانیست که آویختن پرده ای آن را از من میگیرد... "فروغ فــرخزاد"
-
از دوست داشتن...
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1390 17:20
امشب از آسمان دیده تو روی شعرم ستاره میبارد در سکوت سپید کاغذها پنجه هایم جرقه میکارد شعر دیوانه تب آلودم شرمگین از شیار خواهش ها پیکرش را دوباره می سوزد عطش جاودان آتشها آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست از سیاهی چرا حذر کردن شب پر از قطره های الماس است...
-
برای تو...
شنبه 16 مهرماه سال 1390 00:05
-
مسافر
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 14:55
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA دم غروب ، میان حضور خسته ی اشیاء نگاه منتظری حجم وقت را میدید . و روی میز، هیاهوی چند میوه ی نوبر به سمت مبهم ادراک مرگ جاری بود . و بوی باغچه را ، باد ، روی فرش فراغت نثار حاشیه ی صاف زندگی میکرد . و مثل بادبزن ، ذهن ، سطح روشن گل را گرفته بود به دست و باد میزد خود را ....
-
برای تو...
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1390 12:38
-
آرامش در بخشش است...
جمعه 14 مردادماه سال 1390 18:01
دو راهب در سفر زیارتی به رودخانه رسیدند و در آنجا دختری را با لباس فاخر دیدند که نمیدانست چگونه از رودخانه عبور کند. یکی از راهبان بی آنکه کلامی بر زبان آورد او را به پشت گرفت و از عرض رودخانه گذشت و در ساحل آن سوی رودخانه بر زمین گذاشت . پس از آن راهبان به راه خودشان ادامه دادند ولی ساعتی بعد راهب دیگر لب به شکوه...
-
تارا
شنبه 1 مردادماه سال 1390 00:01
از تارم فرود آمدم ؛ کنار برکه رسیدم. ستاره ای در خواب طلایی ماهیان افتاد . رشته ی عطری گسست. آب از سایه ی افسوسی پرشد... موجی غم را به لرزش دلها داد. غم را از لرزش نی ها چیدم ؛ به تارم برآمدم ؛ به آیینه رسیدم. غم از دستم در آیینه رها شد : خواب آیینه شکست... از تارم فرود آمدم ؛ میان برکه و آیینه ؛ گویا گریستم......
-
در قیر شب...
یکشنبه 19 تیرماه سال 1390 17:01
دیر گاهی است در این تنهایی رنگ خاموشی در طرح لب است... بانگی از دور مرا میخواند؛ لیک پاهایم در قیر شب است... رخنه ای نیست در این تاریکی: در و دیوار به هم پیوسته؛ سایه ای لغزد اگر روی زمین نقش وهمی است زبندی رسته. نفس آدمها سر به سر افسرده است. روزگاریست در این گوشه ی پژمرده هوا هر نشاطی مرده است. دست جادویی شب در به...
-
بچه درسخون!!!خداحافظی موقتی!!!
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 19:10
سلام همونطور که خودتون میدونید نزدیک امتحاناییم و اینجانب هم نیست بچه درسخون !!!! خلاصه واسه ظاهرسازیم شده بایستی یه مدتی درس بخونیم دیگه!!! پس نتیجتا یه مدت آپ وبلاگ بی آپ وبلاگ (آخـــــــــــــــی!!!! ) واسم دعا کنید خواهش میکنم... دلم واسه وبلاگم تنگ میشه اما فکر کنم الهام شاید پست بذاره دیگه اونو نمیدونم چیکار...
-
آموختم؛
شنبه 7 خردادماه سال 1390 20:36
آموختم ؛ که خدا عشق است و عشق تنها خداست... آموختم ؛ که وقتی نا امید میشوم؛ خدا با تمام عظمتش عاشقانه انتظار میکشد؛ تا دوباره به رحمتش امیدوار شوم... آموختم ؛ اگر تاکنون به آنچه میخواستم نرسیدم ؛ خدا برایم بهترش را در نظر گرفته... آموختم ؛ که زندگی سخت است ولی... من نیز از او سخت ترم... سخت ترم... سخت ترم...
-
حرکت هنری!
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 19:03
زمانی از چارلی چاپلین پرسیدند:((حرکت هنری در صحنه ی سینما چیست؟)) جواب داد: ((حرکتی است که اگر آن را از صحنه ی بازی بردارند ؛ به بازی لطمه میزند!)) نتیجه: خداوند بزرگترین خلاق و هنرمند است . شکسپیر میگوید:((این دنیا صحنه ی نمایش ماست.او ما را آفریده و روی خلقت تک تک ما نیز حساب باز کرده است. هریک از ما نقش مهمی در...
-
وصیت نامه ی من!
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 00:50
عشق؛ چیزی است که تو را زنده نگه می دارد... حتی پس از مرگ... عشق ؛ چگونه زنده ماندن است... ((موری شوارتز)) روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملحفه ی سفید پاکیزه ای که چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان ؛قرار میگیرد و آدمهایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم میگذرند.آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید...
-
نیایش...
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 18:04
خدایا مرا وسیله ای برای صلح و آرامش قرار ده... بگذار هر جا تنفر هست؛ بذر عشق بکارم... هر جا آزردگی هست ببخشایم... هر جا شک هست ؛ ایمان هر جا یاس هست ؛ امید هر جا تاریکی هست ؛ روشنایی هر جا غم هست ؛ شادی نثار کنم... الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی ؛ همدردی کنم... پیش از آنکه بفهمند مرا ؛ دیگران را درک کنم... زیرا...
-
میخواهم خدا را همین الان ببینم!!!!!!!!!!
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1390 13:12
روزی مرد جوانی نزد راما کریشنا رفت و گفت : میخواهم خدا را همین الان ببینم! کریشنا گفت : قبل از آنکه خدا را ببینی باید به رودخانه ی گنگ بروی و خود را شستشو بدهی. او آن مرد را به کنار رودخانه برد و گفت : خوب حالا برو توی آب ! هنگامی که جوان در آب فرو رفت ، کریشنا او را در زیر آب نگه داشت. عکس العمل فوری آن مرد این بود...
-
مقصد عشق...
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1390 12:56
خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ خواهان کسی باش که خواهان تو باشد... خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ آغاز کسی باش که پایان تو باشد...
-
چه کسی میگوید؟
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1390 12:27
چه کسی میگوید ؛ که گرانی شده است؟ دوره ی ارزانیست... دل ربودن ارزان... دل شکستن ارزان... آبرو قیمت یک تکه ی نان... و دروغ از همه چیز ارزانتر... قیمت عشق ؛ چقدر کم شده است... کمتر از آب روان! و چه تخفیف بزرگی خورده ؛ قیمت هر انسان ...!
-
مناجات...
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 23:40
بگذار به جای اینکه دعا کنم تا ازخطر ایمن باشم بی مهابا به مصاف آن بروم. بگذار به جای اینکه برای تسکین دردم التماس کنم توانایی غلبه بر آن را داشته باشم بگذار به جای آنکه در جبهه ی نبرد زندگی دنبال متحد بگردم به توانمندیهای خود متکی باشم بگذار به جای آن که نگران خود باشم دل به صبری ببندم که آزادی ام را نوید میدهد عطایی...
-
عشق بی قید و شرط
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 20:47
جوانمرد چون دریاست و بخیل چون جوی؛ ((دُر)) از دریا بجوی ؛نه از جوی... ((خواجه عبدالله انصاری)) داستانی درباره ی یک پسر و یک درخت آماده است که عشق بدون قید و شرط را به بهترین شکل ممکن ؛ نشان میدهد.درخت خیلی خوشحال است که آن پسر نزد اوست . پسر غمگین است و میگوید : ((من پول لازم دارم)) درخت میگوید : (( من پول ندارم ولی...
-
ما عظیم تر از آنی هستیم که می اندیشیم...
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1390 13:57
خدا عظیم نیست ؛او عظمت است... خدا مهربان نیست؛او مهربانی است... خدا عاشق نیست ؛او عشق است... و این عظمت و مهربانی توسط ما فرصت حضور می یابد.وقتی دست ناتوانی را میگیریم و یابا عشقی خالصانه به حرفهای انسانی تنها و درمانده گوش میسپاریم یا گره از کار کسی می گشاییم ؛ پروردگار مجال حضور بر زمین یافته است. جهان در انتظار...
-
عشق خودش می آید تو به دنبالش نرو...
چهارشنبه 17 فروردینماه سال 1390 22:08
عشق خودش خواهد آمد ؛ نمیتوان از آن فرار کرد... عشق خودش آهسته آهسته می آید و در گوشه ای از قلب مهربانت آرام میگیرد و بی صدا می نشیند و تو متوجه اش نخواهی بود و بعد ذره ذره قلبت را پر میکند و کم کم مثل (ساقه ی مهر گیاه) در تمام جانت می پیچد و ریشه می دواند بطوریکه بی آن نمیتوانی تنفس کنی..... ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این متن...
-
پیشاپیش عیدتون مبارک...
چهارشنبه 25 اسفندماه سال 1389 21:40
ای آنکه به تدبیر تو گردد ایام... ای دیده و دل از تو دگرگون مادام... دی آنکه به دست توست احوال جهان... حکمی فرما که گردد ایام به کام... سلام به همه ی بازدید کننده های بزرگوار و مهربون وب خودم.امیدوارم این سالی که داره تموم میشه واسه همه خوب و خوش بوده باشه لحظه ی سال تحویل ای بزرگوارا التماس دعا...
-
پروردگارا...
چهارشنبه 25 اسفندماه سال 1389 21:31
پروردگارا... به من آرامش ده... تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم... دلیری ده... تا تغییر دهم آنچه را که میتوانم تغییر دهم... بینش ده... تا تفاوت این دو را بدانم... مرا فهم ده... تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتار کنم... (جبران خلیل جبران)